یک دنیای بهتر: خیزش توده های مردم در داخل کشور با موجی از اعتراضات در خارج کشور همراه بوده که در نوع خود بی سابقه است. هر روز در شهری شاهد تظاهراتی هستیم. ایرانیان خارج کشور در ابعاد توده ای به تجمعات میروند و فریاد میزنند. سه صف به سرعت در این شرایط شکل گرفت. ویژگی های هر صف کدام است؟ نیروهای در برگیرنده آنها کدامند؟
سیاوش دانشور: سه جنبش در جامعه ايران٬ و طبعا در خارج کشور٬ هنوز صحنه سياسى را تحت تاثير قرار ميدهند. هرچند موقعيت هر کدام با سالهاى گذشته متفاوت است. جنبش ناسيوناليسم پرو غربى٬ جنبش ملى – اسلامى٬ و جنبش کمونيسم کارگرى. اين سه جنبش امروز جريانات متفاوتى را دربرميگيرند٬ بعضا نيروها جابجا شده است و از هم يارگيرى کرده اند٬ اما اين سه افق کمابيش در صحنه سياسى حضور دارند.
ناسيوناليسم پرو غربى٬ دستکم امروز٬ در بدترين موقعيت خود قرار دارد. اين جريان قطبنماى سياسى اش را گم کرده است. استراتژى روشن سياسى ندارد. مانند ماشينى است که راننده آن خواب رفته و سير حوادث به هر طرف پرتابش ميکند. طرحهاى اساسى اين خط مانند رفراندوم و بعد ناخن جويدن در اتاق انتظار حمله نظامى به ايران ورشکست شدند. آينده اين جريان را قرار بود دولت بوش و نئو کنسرواتيوها رقم بزند. با پايان و سقوط راست افراطى در آمريکا و جهان افق اين خط هم دود شد و هوا رفت. تلاش کردند درجه اى با اوباما و جمهورى اسلامى خود را همساز کنند. واقعيات سياسى ايران هر دو را در بن بست عجيب ديگرى قرار داد. نه نزديکى با جمهورى اسلامى و غش کردن به طرف موسوى و بحث "شرکت در انتخابات" برايشان نان شد و نه سياستهاى اوباما. امروز حزب مشروطه ايران که شاخص ترين خط اين جنبش است حرفى براى زدن ندارد. تلاش ميکنند بسرعت به هويت سرنگونى طلبى برگردند. من اشاره کرده بودم که اين جريان سرود خوانان نگهبانى ميدهد تا اگر وضع را مناسب ببيند روى قطار بپرد و اگر هوا را پس ديد يواشکى صحنه را ترک کند. هر دو اتفاق افتاد. امروز در خارج کشور مجددا با پرچم شير و خورشيد و سرود فاشيستى "اى ايران" تلاش ميکنند تحرکى داشته باشند. اين خط اگرچه امروز بى افق و فاقد يک شناسنامه سياسى معتبر است٬ اما با قويتر شدن دورنماى سقوط رژيم اسلامى بعنوان يک پرچم آلترناتيو راست ميتواند جائى پيدا کند. اينها در يک کلام نماينده حکومت سلطنتى و ديکتاتورى عريان بورژوائى هستند. جريانات افراطى آنها رسما فاشيست و پان ايرانيست اند و تبليغاتشان مملو از نفرت نژادپرستانه است. عمده اين خط و قوم پرستان عناصر و آکتورهاى سناريوى سياه اند و نفرت ملى اى که تبليغ ميکنند ماتريال اين نوع جنگها را فراهم ميکند.
جنبش ملى اسلامى که طيف وسيع توده ايستها و دو خرداديها و جمهوريخواهان و جريانات چپ آنها را دربرميگرد٬ در کنار بى بى سى و امثالهم تمام تلاششان را روى مضحکه انتخابات رژيم متمرکز کردند. بار ديگر فرصتى شد تا "دوران شيرين خاتمى" را تکرار کنند. تلاش کردند با استدلالهائى پوک و واپسگرا ارتجاع اسلامى و نمايش انتخاباتى اش را به خورد مردم دهند. با کارى که خامنه اى و جناح راست افراطى رژيم کرد اينها بهت زده اند. بعضا اظهار پشيمانى ميکنند و صحنه را ترک ميکنند. بعضا ميگويند بايد امروز گفت مرگ بر جمهورى اسلامى! اما خط مرکزى شان ستاد خارج کشورى موسوى- رفسنجانى- خاتمى است. ديروز تلاش کردند ايرانيان خارج را پشت مضحکه انتخابات بياورند و امروز تلاش ميکنند مردم را عليه "تقلب در انتخابات" با شعار "راى من کو" و پرچم سبز و بعضا عکس عناصر مرتجع رژيم اسلامى بميدان بياورند. عناصر کليدى اينها در خارج عطاالله مهاجرانى و مسعود بهنود و ابرهيم نبوى و جميله کديور و سازگارا و فرخ نگهدار و غيره اند. روند اوضاع در ايران اينها را بسرعت از صحنه هر اعتراضى در خارج بيرون انداخت. پلاتفرم اينها بسيج ايرانيان خارج کشور در دفاع از جناحى از جمهورى اسلامى است. با اين اوضاع چشم انداز واقعى تر اينست که بسرعت هر کدام گوشه اى قايم شوند. آينده اين خط به آينده جمهورى اسلامى عموما و جناح مطبوعشان خصوصا گره خورده است. اينها سرنگونى طلب نميشوند. در بدترين حالت به طرف راست پرو غرب تغيير مکان ميدهند.
کمونيسم کارگرى و اردوى سرنگونى و چپ جامعه صفى است که در ايندوران بيشترين نقش را ميتواند ايفا کند. اولا وقتى که مردم در مقياس ميليونى عليه حکومت بميدان مى آيند اين خط نخواستن رژيم اسلامى و سرنگونى طلبى و آزاديخواهى سوسياليستى است که بسرعت در دل مردم جا باز ميکند. ثانيا مردم در ابعاد توده اى با سياست آشتى کرده اند. امروز شرايطى است که هر خانواده ايرانى از کوچک و بزرگ به سياست و اوضاع ايران علاقه مند است و هر روز تلاش ميکنند در اجتماعى شرکت کنند. ثالثا يک مجموعه حقانيت هاى سياسى و تاريخى امروز به قويترين شکلى اثبات ميشود و بحثهائى که چه بسا بايد دوره طولانى طرح ميشد و پاسخ درخورى نميگرفت امروز خود را به کرسى نشانده اند. کمونيسم و سوسياليسم و اردوى چپ بطور کلى ميتواند در نقش رهبر اين اعتراضات و سخنگوى شايسته آن ظاهر شود. مشخصه عام سياسى اين جنبش پرچم سرخ کارگران و ضديت با کاپيتاليسم و کليت جمهورى اسلامى است. اين جريانى است که آزادى و برابرى شهروندان و رفع تبعيض را بى اما و اگر نمايندگى ميکند. اين جنبش عليرغم ضربات مهلکى که خورده است و تغييرات سياسى اى که در آن ايجاد شده است هنوز يک قدرت بالقوه عظيم است. نخواستن کل اين نظام٬ تقابل با جنبشهاى راست جامعه٬ تاکيد بر هويت کارگرى و سوسياليستى٬ پرچم سرخ٬ و حقانيت آنچه کمونيستها راجع به اوضاع ميگفتند سرمايه عمومى اين جنبش است. به اين مسئله بايد چرخش سياسى در ميان ايرانيان خارج کشور و عطف توجه به سياست را اضافه کرد. به نظر من امروز دوران جذب نيروى وسيع چپ و بسيج جامعه زير آلترناتيو کارگرى است. امروز همين نيروها وسيع ترين فعاليت را عليه جمهورى اسلامى همراه با مردم ايران دارند. جريانات وابسته به جنبشهاى ديگر حتى اگر به اين صف اعتراضى ملحق ميشوند زبانشان الکن است و نميتوانند از يک تاريخ روشن سياسى و برحق دفاع کنند.
یک دنیای بهتر: صف جریانات ملی اسلامی عمدتا خود را در پرچم سبز اسلامی پوشانده است. در برخی تجمعاتشان حتی پرچم رژیم اسلامی هم سر و کله اش پیدا شده است. اما این صف در عین حال در برگیرنده کسانی است که برای اولین بار با مشاهده رویدادهای جامعه به خیابانها کشیده شده اند. چگونه میتوان این نیروها را از این صف جدا کرد؟ چه روشهایی؟ چه اقداماتی مهم و کار سازند؟
محمود احمدی: بنظرم باید بین سبز و نیروهائی كه دور آَن جمع میشوند در داخل و خارج تفاوت گذاشت. مردمیكه درایران بدور پرچم سبز گرد آَمده اند و در خیابانها هستند و كشته میشوند و دیوارهای این رژیم جنایتكار را به لرزه درآَورده اند٬ مردمی هستند كه از تضادهای بین جناحهای رژیم استفاده میكنند تا كل رژیم را جارو كنند و نقطه پایانی برعمر ننگین این جانیان بگذارند. در داخل بخش قابل ملاحظه ای از مردم سرنگونی طلب خود را در پرچم اسلامی پوشانده است اما همانطور كه مردم در تظاهراتها شعار میدهند موسوی بهانه است كل نظام نشانه است. اما در خارج پرچم سبز سمبل و پرچم جریانات ملی اسلامی و رژیم جنایتكار اسلامی است. حزب توده٬ اكثریت٬ و بخشی از رژیم جنایتكار اسلامی سازماندهندگان اصلی تظاهراتها سبزها در خارج از كشور و ستون فقرات اصلی این كمپ در خارج از كشور هستند. طبیعی است كه باید حساب مردمی كه دراین تظاهراتها شركت میكنند را از سازماندهندگان آَن جدا كرد. امروز نه تنها در ایران بلكه درخارج از كشور نیز مردم در خیابان اند و هر یك از ٣ صف ناسیونالیسم پرو غربی با پرچم سه رنگ شیرو خورشید و جریانات ملی اسلامی با پرچم سبز و صف برابری طلب و كمونیسم با پرچم سرخ تلاش دارند تا مردم را حول اهداف و سیاستها و شعارهای خود بسیج كنند و سازمان دهند. با پیش رفتن مبارزات مردم در داخل كشور برای سرنگونی این رژیم جنایتكار قطب بندیها بین این ٣ صف تشدید شده و تمایزات و اختلافات سیاسی برای مردم در خارج از كشور روشنترو شفافتر خواهد شد. رادیكالیسم جنبش درداخل مهر و نشان خود را بر شعارها و روشهای تظاهراتها در خارج از كشور نیز خواهد زد. امروز حتی اگر به تظاهراتهای سبزها در ١٠ روز گذشته نگاه كنیم میبینیم كه كمتر پرچم جمهوری اسلامی در تجمعاتشان به چشم میخورد و یا حتی مجبور شده اند در برخی از سخنرانیها در تجمعاتشان از سرنگونی رژیم بگویند. نقطه قدرت ما رادیكالیسم ما و طرح شعارهای رادیكال ما در تجمعات و اكسیونهای توده ایست. با هر چه رادیكالتر شدن جنبش٬ مردم در خارج از كشور هم نیز حول سیاستها و شعارهای رادیكال جمع خواهند شد. به این اعتبار هیچگونه تخفیفی در شعارها و سیاستهای ما جایز نیست و رقیق كردن شعارهای ما به ضرر جنبش ما خواهد بود. از طرف دیگر ما باید هر جا كه مردم هستند حضور فعال و موثری داشته باشیم. هیچ تجمع و آكسیونی كه مردم در مقیاس وسیع در آَن شركت دارند نباید از حضور و شركت فعال ما بی نصیب بماند. ما در هر تجمعی كه مردم در آَن حضور دارند باید با پرچمهای سرخ آَزادی٬ برابری٬ حكومت كارگری٬ شعارهای رادیكال و اعلامیه های خود حضور فعال داشته باشیم. رادیكالیسم٬ ماكزیمالیسم و برابری طلبی ما مردم را بدور ما جمع خواهد كرد و صف كمونیسم ٬ آَزادیخواهی وانقلابی را در خارج قدرتمندتر خواهد كرد.
سیاوش دانشور : بنظر من نبايد دچار يک اشتباه سياسى مهلک شد. آنهائى که طرفدار حکومت اسلامى اند و بويژه جريانات ملى اسلامى آگاهانه پرچم سبز را بميدان مى آورند. توجيه شان اينست که با "مردم در داخل همراهى کنيم!" و يا عناصر سفارتى و عوامل حکومت اسلامى تلاش ميکنند اجتماعات و شعارها عليه رژيم اسلامى نچرخد. همه اينها٬ چه در داخل و چه خارج٬ وقتى تکانى ميخورند ميخواهند مردم نهايتا پشت نظام منحوس شان برود. هرچه ميگويند مهم نيست اما عليه جمهورى اسلامى و مقدسات اين نظام چيزى نگويند. هدف اين خط ايزوله کردن خط مشى انقلابى و سازش ناپذير و سرنگونى طلب است. کوبيدن کمونيستها و انقلابيون در مرکز اين خط قرار دارد.
اما بسيارى از اين سبزها که نه رابطه اى با جمهورى اسلامى دارند و نه ضرورتا طرفدار موسوى و امثالهم هستند و يا در معذوراتى رفتند و "راى" داده اند٬ و يا در بدترين حالت تحت تاثير تبليغات اينها قرار گرفته اند٬ امروز با عصبانيت و سرخوردگى به تظاهراتها مى آيند و ميپرسند "راى من کو"! ممکن است شالى يا کلاهى سبز هم پوشيده باشند. امرى که طى سه چهار روز تقريبا ناپديد شد. وقتى يک کمونيست و آزاديخواه حرف دل اينها را ميزند و نشان ميدهد که "انتخابات" و "راى" در جمهورى اسلامى دريچه هيچ نوع حق و احترامى نيست٬ اينها با تمام وجود مرگ بر جمهورى اسلامى را تکرار ميکنند. همين موضوع در مورد کسانى که پرچم ايران را بنوعى حمل ميکنند صدق ميکند. بيشتر اينها درک و نقدى به مقوله پرچم ملى و ناسيوناليسم ندارند. خيلى ساده فکر ميکنند مردم هر کشورى پرچم دارند و به آن افتخار ميکنند. خوب ما هم ايرانى هستيم و پرچم ايران را داريم. اما وقتى با همين تيپ اجتماعى حرف ميزنيد ميبيند که خواستها و دنيايش متفاوت است. بين اين بخشها و جريانات سياسى اى که آگاهانه تلاش ميکنند پرچم سبز و يا سه رنگ شير و خورشيد را دست مردم بدهند بايد تفاوت گذاشت. اولى ها با يک چرخش اوضاع اين پرچم ها را زمين ميگذارند و دوميها تلاش ميکنند اعتراض آزاديخواهانه و نارضايتى عميق مردم را در سمبلهاى دست راستى قالب بزنند.
وظيفه کمونيستها و اردوى چپ جامعه اينست که اين تمايزها را ببيند. هر جا نيرو و زمين سياسى را دو دستى تقديم نکند. در عين حال که نقد روشن سمبلهاى جنبشهاى دست راستى مهم اند٬ بايد به جنبش انقلابى و کارگرى هويت و پرچم داد و بعبارت دقيقتر پرچم هويتى اين جنبش را توده اى کرد. تنها روش ما منطق و قدرت اقناع ماست. ما نميتوانيم در خارج کشور وزارت ارشاد راه بياندازيم. نميتوانيم با موضع منزه طلبانه و ايدئولوژيک زمين سياسى را به راست واگذار کنيم. اين يک جنگ است که تازه شروع شده است و در اشکال متعين تر دو آلترناتيو چپ و راست در مقياس جامعه ابراز وجود خواهد کرد. توده وسيع مردم در اين پروسه بايد ببينند که کمونيستها روشن تر٬ صريح تر٬ آزادمنشانه تر٬ واقعى تر٬ ملموس تر٬ و انسانى تر حرف ميزنند. بايد ببينند که به قلب آنها دست ميبرند و حرف دلشان را ميزنند. اگر شما بتوانيد آمال و آروزهاى مردم معترض را نمايندگى کنيد٬ ترديدى نداشته باشيد که آنها با اشتياق در اجتماعات تان شرکت ميکنند و پرچم جنبش تان را نيز با افتخار در دست ميگيرند. مسئله برسر روشهاى رهبرى سياسى٬ زبان تبليغ توده اى سوسياليستى٬ تشخيص دقيق صحنه٬ واگذار نکردن زمين سياست به راست و تلاش براى پيروزى در آنست.
یک دنیای بهتر: در کانادا و سوئد شاهد حضور فعال چهره های حزب در سخنرانی ها و سازماندهى اجتماعات اعتراضى بودیم که با استقبال بسیاری مواجه شده است. چه سیاستهایی، چه تاکیداتی، چه نقشی منجر به ایفای چنین نقشی شد؟
محمود احمدی: كمونیسم كارگری و جنبش ما٬ جنبش سازمانده مردم برای تغییر و ساختن یك دنیای بهتر و انسانی است. طبیعی است وقتی مردم در مقیاس وسیع در خیابانند زمینه مناسبی برای ما فراهم میشود تا از طریق ماتریال تبلیغی و انسانیمان و با طرح اهداف و شعارهای رادیكال مان مردم در مقیاس گسترده به كمپ آَزادیخواهی و به صفوف تظاهرات های جنبش ما بپوندند. جنبش ما و خواستهای ما صدای محرومان و صدای آَزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه تاریك ایران است. ماكزیمالیسم و رادیكالیسم كمونیسم كارگری باعث شده است كه مردم به ما گرایش داشته باشند و هم هر دو صف ناسیونالیسم پرو غربی و ملی اسلامی نتوانند در برگزاری تجمعشان٬ حضور قدرتمند ما را نادیده بگیرند. امروز در تورنتو٬ دربیشتر اجتماعات و تظاهرات٬ كمونیستها لیدرهای اجتماعات هستند. و این بر مبنای تاكید بر شعارها و اهداف جنبشمان و حضور در اجتماعات وسیع با بنرها و شعارهای رادیكال و مستقلمان بوجود اَمده است .
سیاوش دانشور: ما در چند ماه گذشته عليه حضور رژيم اسلامى که همه مقدمه "انتخابات" بود تا اعتراض قدرتمند عليه اين نمايش و بعد همراه با اعتراضات مردم در ايران فعالانه کار کرديم. اما هنوز در قياس با وظايفمان در اول راه هستيم. استقبال از حرف و تلاش کمونيستى٬ اگر حقيقتا کمونيستى باشد٬ عجيب نيست. کمونيسم بايد دست به قلب انسانها در مقياس وسيع ببرد و بتواند راه نشان دهد. جريانات ملى اسلامى حرفى براى زدن ندارند و حتى خودشان روحيه تکرار شعارهايشان را دراين اوضاع ندارند. سلطنت طلبان هم بجز خواندن سرود فاشيستى "اى ايران" حرفى براى گفتن ندارند و ادويه "دمکراسى و اتحاد و جاويد ايران" به کسى چيزى نميگويد. لذا اينروزها روز کمونيستها است.
ما کوتاه نيامديم و سير وقايع بر صلاحيت و حقانيت سياسى ما تاکيد ميگذارد. مسئله اساسى اينست که بايد توان سازماندهى توده اى٬ زبان تبليغات توده اى و راديکال٬ و جذب نيروى وسيع را در همين روزها و اين دوره در دستور قرار داد. بايد جامعه ايرانى خارج کشور را حول آلترناتيو کارگرى در ايران بسيج کرد و اين ميدانى مهم براى اينکار است. همه چيز در اينروزها در مقياسى وسيع در بوته آزمايش است.
یک دنیای بهتر: برای تبدیل چپ به پرچمدار اعتراضات ایرانیان مهاجر در خارج کشور چه حلقه هایی را باید در دست گرفت؟ چه باید کرد؟
محمود احمدی : در اعتراضات مردم در خارج از كشور ما با ٣ صف روبرو هستیم كه تلاش دارند مهر سیاستها٬ اهداف و شعارهای خود را بر اعتراضات مردم در خارج از كشور بزنند. هر كدام از نیروهای راست اسلامی ( با علم كردن پرچم سبز) و ناسیونالسیم پرو غربی (با پرچم شیر و خورشید) تلاش دارند تا مردم را در صفوف خود و حول شعارها و اهداف خود سازمان دهند و بسیج كنند. ما كمونیستها و آَزادیخواهان باید با شعارها خود و پرچم سرخ خیابانهای خارج از كشور را فتح كنیم و مردمی را كه بخش زیادیشان ضد رژیم اسلامی اند و خواهان سرنگونی اند٬ و نیروهای راست تلاش دارند حول پرچم سبز و یا شیرو خورشید و شعارهای راست سازمان دهند٬ حول شعارها و اهداف و پرچم سرخ خود سازمان دهیم. به این اعتبار صفوف واحد كمونیستها و احزاب كمونیست با بنرها و شعارهای سازمانیشان اما با پرچم واحد سرخ كلیدی ست. پرچمهای سرخ را باید در مقیاس وسیع تكثیر كنیم و در میان مردم توزیع كنیم. پرچم سرخ باید مهر و نشان خود را بر هر اجتماع اعتراضی بكوبد. پرچم سرخ سمبل چپ جامعه٬ جنبش طبقه کارگر٬ سوسياليستها و کمونيستهاست. و برافراشتن وسيع آن در اجتماعات ما نقش مهم و پيش برنده اى دارد. هر جنبش سياسى و طبقاتى سمبلها و پرچم و رنگ خود را دارد. پرچم سرخ معرفه عام جنبش کارگرى و سوسياليستها و کمونيستهاست. اين پرچم ضرورى است در ابعاد توده اى همه جا خيابانها و اجتماعات اعتراضى را فتح کند. .
ما باید در تجمعات وسیع اعتراضی مردم ٬ حضور فعال داشته باشیم. نباید اجازه داد كه جریانات راست مهر خود را بر اعتراضات و مبارزات مردم بزنند. حضور ما در این تجمعات باعث خواهد شد كه مردم با كمپ چپ٬ آَزادیخواهی و كمونیستی روبرو شده و بتوانند صف ما را انتخاب كنند و هم اینكه مدیا نتواند براحتی ما را حذف كند و امكان منعكس كردن تظاهرات كمونیستها در مدیا بالا خواهد رفت. دوران بسیار حساسی است. باید قدرتمند و متشكل كمونیسم را در خارج توده ای كنیم .
سیاوش دانشور : اول بايد اردوى وسيع چپ هويت و سمبل مشترکى داشته باشد و آن پرچم سرخ است. دوم بايد روشهاى سازماندهى خرد و ويژه دوره متعارف را کنار گذاشت و به سازماندهى توده اى و روشهاى متناسب با اين کار رو آورد. سوم بايد سريع و چابک بود٬ پاسخ داد٬ نقد کرد٬ بسيج کرد٬ پيشرو بود٬ فرهنگ سياسى بالا را نمايندگى کرد٬ و صلاحيت سياسى و حزبى و جنبشى را اثبات کرد. کمونيسم بايد در مقياس وسيع اعتماد ايجاد کند و به يک قطب جذاب تبديل شود. بايد از هر کار و سبک و روش سنتى و فرقه اى و محدود اجتناب کرد و بعنوان جريانى اجتماعى و راديکال و مدرن و کارگرى به ميدان آمد. *